ثقلین

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»

ثقلین

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»

اللهم العن الجبت والطاغوت

اسلام ابوطالب و تهمتهای ناروا

سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ

اسلام ابوطالب و تهمتهای ناروا

علمای امامیه و نیز علمای زیدیه و برخی از علمای (1) اهل سنت به استناد روایات اسلامی و حکایات تاریخی که در صفحات بعد خواهد آمد، بر این عقیده اند که ابوطالب پس از بعثت پیامبر(ص) و اعلان علنی اسلام در سال سوم بعثت پس از نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین » (2)

 به آیین حیاتبخش اسلام ایمان آورد و تا روزی که زنده بود مسلمان بود و با دلی مالامال از ایمان و اخلاص به آیین توحید از این دنیا رفت اما برای آن که از آیین یکتاپرستی بهتر دفاع کند و مسؤولیت خود را در حفظ جان پیامبر(ص) در پیشبرد اهدف اسلام بیشتر ادا نماید، تقیه کرد و ایمان و اعتقاد خود را نسبت به اسلام و پیامبر(ص) کتمان نمود.

اما مع الاسف بعضی از علمای اهل سنت به دور از حق و انصاف در اسلام ابوطالب تردید کرده و در مقام اظهار نظر توقف نموده و گفته اند که نسبت به اسلام ابوطالب امر به ما مشتبه است و در مسلمان بودن او تردید داریم.(3) برخی دیگر از علمای اهل سنت که نسبت به امیرالمؤمنین علی(ع) کینه قلبی داشته و برای جلوگیری از نشر فضایل آن حضرت از هیچ کوششی دریغ نمی کرده اند، برای پایین آوردن مقام و منزلت آن حضرت، نه تنها اسلام پدرش را انکار نموده، بلکه با گستاخی تمام گفته اند: «بعضی آیات کفر و عذاب در قرآن کریم در شان ابوطالب نازل شده است. درباره کسی که ابن ابی الحدید می گوید: «ان الاسلام لولا ابوطالب لم یکن شیئا مذکورا; اگر ابوطالب نمی بود از اسلام هم خبری نبود.»(4)

گروهی از نویسندگان اهل سنت با نقل گفته های این مغرضان در کتابهای خود، بدون اینکه تحقیق و بررسی در این باره کرده باشند. افکار مردم عوام را نسبت به این بزرگ مرد الهی و فدایی اسلام و قرآن، مخدوش کرده اند و کار را به جایی رسانده اند که اگر شیعه ای در مکه معظمه کنار پل حجون بخواهد بر سر مزار ابوطالب فاتحه ای بخواند و طلب مغفرت نماید، با تمسخر و عتاب مواجه خواهد شد.

مغرضان و متعصبان چون نتوانسته اند حمایتهای شجاعانه و فداکاریهای مخلصانه آن مرد بزرگ را از اسلام و پیامبر(ص) انکار نمایند از این طریق خواسته اند آن از خود گذشتگی ها را توجیه نمایند و گفته اند که ابوطالب حمایتهایش از روی ایمان و اعتقاد به پیامبر(ص) نبوده بلکه به دلیل نسبت فامیلی و روی علاقه شدیدی که به برادرزاده اش محمد داشته است، در برابر مخالفان و مشرکان می ایستاد و از او دفاع می کرد تا جان پسر برادرش سالم بماند. اما به آیین و مکتب محمد(ص) کاری نداشت.

با اندکی تامل و دقت در حمایتها و جانفشانی های مخلصانه ابوطالب به بی اساس بودن این توجیهات و بی انصافی و غرض ورزی دشمنان اهل بیت پی می بریم; زیرا مگر ممکن است شخصیتی مثل ابوطالب که از مقام و منزلت والایی در بین قریش و مردم مکه برخوردار بوده بر خلاف اعتقاد درونی خود و فقط بر اثر نسبت خانوادگی حاضر شود تمام هستی خود را فدای محمد(ص) نماید؟ آیا ممکن است برای شخصیتی مثل ابوطالب به دلیل دوست داشتن برادرزاده اش فرزند خود علی(ع) را در خدمت او گزارد و سفارش کند تا پای جان از آیین او حمایت نماید؟ و خود نیز حاضر شود مدت سه سال در شعب ابوطالب گرسنگی و تشنگی و فشارهای روحی و جسمی را تحمل کند و در کنار محمد(ص) و یارانش به دلیل تعصب قومی و فامیلی بماند؟

بدون تردید حمایتهای همه جانبه ابوطالب از پیامبر اسلام انگیزه الهی و معنوی داشته است; نه انگیزه ای مادی و تعصب قومی. به طور قطع او تشخیص داده بوده که «پیامبر(ص) مظهر کاملی از انسانیت و فضیلت است و آیین او بهترین برنامه سعادت بشریت است، و دفاع از چنین مکتبی، فضیلت و شرف است.» از این رو او با عقیده به آیین و مکتب اسلام در مقام دفاع از برادرزاده اش برخاست و مدت ده سال باقیمانده عمرش که پس از بعثت آن حضرت در قید حیات بود، لحظه ای از فداکاری و از خودگذشتگی ننشست و با قلبی مملو از ایمان و اعتقاد به خدا و قیامت و پیامبر(ص) جهان را وداع گفت و در جوار رحمت حق و رضوان او قرار گرفت سلام و درود خدا و پیامبران و فرشتگان بهشت بر او باد.

در فداکاری و ایمان ابوطالب همین بس که ابن ابی الحدید درباره اش چنین اشعاری به ثبت رسانده است:

و لولا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا فقاما فذاک بمکة آوی و حامی و هذا بیثرب جس الحماما تکفل عبد مناف بامر و اودی فکان علی تماما(5)

اگر ابوطالب و فرزندش علی نبود، ستون دین برپا نمی شد.

ابوطالب در مکه از دین خدا حمایت کرد و به آن پناه داد; و علی در مدینه کبوتر دین را به پرواز درآورد.

ابوطالب کاری را در دست گرفت و چون درگذشت علی آن را به اتمام رسانید.



(1)زینی دحلان، مفتی مکه متوفای 1304، از کسانی است که در میان علمای اهل سنت به مسلمان بودن ابوطالب اعتراف نموده است.

(2)شعراء (26) آیه 214.

(3)ابن ابی الحدید معتزلی، از جمله کسانی است که در اسلام آوردن ابوطالب توقف کرده است. او پس از نقل روایات و حکایات و تحلیل گفتار علما، ده ها صفحه از شرح خود بر نهج البلاغه (ج 14، ص 52 - 84) را در تایید مسلمان بودن ابوطالب و جرح و تعدیل آن مطلب نوشته است; ولی قبل از پایان بحث چنین می نویسد: «فاما انا فان الحال ملتبسة عندی الاخبار متعارضة و الله العالم بحقیقة حاله کیف کانت; من نسبت به اسلام ابوطالب تردید دارم و حال او به دلیل اخبار متعارضه مشتبه است و خداوند بهتر از حال او خبر دارد که آیا مسلمان بوده است یا خیر.» سپس در چند سطر بعد می نویسد: خلاصه کلام آن که روایاتی که دلالت بر اسلام ابوطالب دارد بسیار زیاد است و چون روایاتی هم داریم که او به آیین قوم خود از دنیا رفته است، به مقتضای قانون اصولی جرح و تعدیل باید توقف کرد. و می گوید: «فانا فی امره من المتوقفین; من نیز در مسلمان بودن ابوطالب از موقفین هستم.» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14 ص 82.) هر انسان با انصافی اگر توجه به اوضاع صدر اسلام و زمان زندگانی ابوطالب داشته باشد و با توجه به اصل تقیه و کتمان ایمان ابوطالب برای حفظ و حراست ازجان پیامبر(ص) نباید در ایمان و اسلام ابوطالب تردید به خود راه دهد و روایاتی که در مسلمان نبودن ابوطالب آمده اگر جعلی نباشد، از روی تقیه بوده است. به نظر مؤلف عقیده ابن ابی الحدید نسبت به ابوطالب این بوده که او ابوطالب را مسلمان می دانسته و معتقد بوده که وی با اسلام از دنیا رفته است لکن او نیز تقیه کرده و از تهمتهای علمای متعصب زمان خود ترسیده و جرات نکرده با صراحت عقیده خود را درباره مسلمان بودن ابوطالب بیان دارد. و الله اعلم بحقیقة حاله.

(4)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 142.

(5)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 84.

  • عبدالرقیه سلام الله علیها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی